سفارش تبلیغ
صبا ویژن

. . .

 

می خواستم آزاد باشم یا بمیرم
با عشق خود همزاد باشم یا بمیرم
عشقم و آزادیم را از من گرفتند
گفتند یا جلاد باشم یا بمیرم ...

**********

سرباز کلاه خود را می فهمد
خمپاره ... سوت ... دود را می فهمد
ما راوی التهاب موجیم و فقط
ماهی ست که نبض رود را می فهمد

**********

باران گرفته، سقف دلم چکه می کند
دارد کویر خشک مرا شکه می کند
کفش تو هم مثل دلم غرق آب شد!
این آسمان غم زده لج با که می کند؟!

 


شعر کوتاه

1.
از گیلاس که افتادم
چیزی نه رنگ 
          9 رنگ
پرچین کوتاه این باغ مال ما ـ ه ـ نبود !
ما ـ ه ـ هیچ!
ما ـ ه ـ نگاه!

2.
پاگیر شده ام
پاگیر مذهبی تازه
که حرمت آفتاب را لکه دار! نه
و عصمت عشق را
بی هیچ کدورتی
در رنجش عصر پنج شنبه ها
می بخشد به اولین سلام

3.
دیگر!
آدمی را دوست نمی دارم
می خواهم درخت باشم
پرندگان را
بیشتر دوست دارم

4.
فکر می کنی
برای فریب دادن شب
                        چقدر باید مهربانی کرد؟

5.
می خواهم نگاهت کنم
                        اما...
                             دیرم می شود

6.
هرگز عاشق نبوده
                     خطی صاف!

7.
گفتم:
پیامبرم!
 نامه ها را به صندوق های پستی شما می رسانم
گفت: پس معجزه کن
معجزه کردم
روبه رویم نشسته بود!

8.
... تو که رفتی!
ماه هم راهش را گرفت و رفت
و مسیری از مورچگان
که قی شده های دیروز را می برند

9.
 حالا که این قصه به پایان می رسد
بی رودربایستی! 
شما هم در قتل من دست داشته اید

10.
از اعماق می گوئید
                      و
                      من غرق میشوم 
11.
نه سیکو میتواند نه سیتی زن
یه چیزی گم شده است انگار
تا این تیک به داد تاک برسد...

12.
شب
خسته که می شود
                  کجا می خوابد؟

13.
شاعر که باشی
دنیا برای بخشیدن
کوچک ترین واژه است...