سفارش تبلیغ
صبا ویژن

. . .

 

می خواستم آزاد باشم یا بمیرم
با عشق خود همزاد باشم یا بمیرم
عشقم و آزادیم را از من گرفتند
گفتند یا جلاد باشم یا بمیرم ...

**********

سرباز کلاه خود را می فهمد
خمپاره ... سوت ... دود را می فهمد
ما راوی التهاب موجیم و فقط
ماهی ست که نبض رود را می فهمد

**********

باران گرفته، سقف دلم چکه می کند
دارد کویر خشک مرا شکه می کند
کفش تو هم مثل دلم غرق آب شد!
این آسمان غم زده لج با که می کند؟!