دوشنبه 87/6/4نظر شما ()
یک شنبه ای ها
می نویسم.....
خط می زنم....پاره میکنم...
نمیدا نم....گاه گداری اینگونه می شو م
هر بار حسی را توان وصفم نیست همین حال و هوا را دارم!
حالم عجیب است.....اما بد نیست....فقط عجیب است....
حیف !
زمان را نمیشود زنجیر کرد...
خاطره ها را هم !
با این و آن هم نمیشود تقسیمش کنی
امااین را فقط تو می دانی عزیر دل !
تو که از اهالی یک شنبه ای و راز مرا می دانی...
تو که دستهایت به سخاوت بارانند و آغوشت گوشه ای از بهشت
تو این حال عجیب مرا میدانی
خوب است !
خیالم راحت است لا اقل برای تو نمیخواهم مدام پی واژه بگردم ......
گمان می کنم ، سکوت هم که میکنم ، تو می شنوی.....
خوبیش همین است که تو از اهالی یک شنبه ای