نقطــــــــــــــــــــــه!!!

هر مردی در زندگی به نقطه ای می رسد که از آن نقطه به هیچ نقطهء دیگری نمی رسد. بدین ترتیب هرمردی پس از رسیدن به آن نقطه تا انتهای عمر در همان نقطه زندگی می کند. هر مردی این نقطه را به خاطر می سپارد. نقطه.

هر مردی در زندگی آنقدر پیشرفت می کند تا روزی می فهمد که کل مسیر را اشتباه آمده است. بدین ترتیب هر مردی پس از آن روز فقط پسرفت می کند تا مسیر اشتباهش را جبران کند، تا روزی که به نقطهء شروع زندگی می رسد و از ترس اشتباهی دوباره تا ابد در همان نقطه می ماند. این نقطه درخیال هیچ مردی ربطی به نقطهء قبلی ندارد. نقطه.

هر مردی در خیال خودش روی یک خط مشخص بین دو نقطهء فوق حرکت می کند، و تا زمانی که حرکت می کند هیچ اعتراضی به هیچ چیزی ندارد. هر مردی بالاخره یک روز از فرط خستگی در نقطهء بی ربط دیگری روی خط زندگی اش بین دو نقطهء فوق چند روز استراحت می کند. هر مردی پس از مدتی جهتحرکت خود را گم می کند، و دیگر تا پایان زندگی اش هیچ وقت نمی داند از کدام نقطه به کدام جهت بایدحرکت کند. نقطه.

هر مردی آنقدر به نقاط مختلف زندگی خودش فکر می کند تا بالاخره یک روز متوجه داستان اصلی نقطه ها می شود : تمام زندگی هر مردی فقط و فقط در یک نقطه قرار دارد که صفحهء روزگار اطراف آن می چرخد. نه هیچ خطی هست و نه حرکتی. هر مردی آنقدر در اطراف خودش گذشت زندگی را می بیند تا از تکرار آن خسته می شود، سپس تا ابد به همان یک نقطه خیره می شود و دیگر هیچ چیزی نمی بیند.نقطه