یکشنبه 86/3/27نظر شما ()
بر حاشیه برگ شقایق بنویسید گل طاقت بین در و دیوار ندارد ... .
| |
|
باز هم موسم پرپر شدن گل آمد
باز هم فصل فراق گل و بلبل آمد
آسمان دل ما ابرى و بارانى شد
دیده را موسم اشک و گهرافشانى شد
دل بىسوز و گداز از غم زهرا دل نیست
دل اگر نشکند از ماتم او، جز گل نیست
خون و اشک از دل و از دیده ما مىجوشد
فاطمه صورت خود را ز على مىپوشد
عمر کوتاه تو، اى فاطمه فهرست غم است
قبر پنهان تو روشنگر اوج ستم است
رفتى، اما ز تو منظومه غم بر جا ماند
با دل خسته و بشکسته على تنها ماند
اثر دستستم از رخ نیلى نرود
هرگز از یاد على، ضربتسیلى نرود
با على راز نگفتى تو زبازوى کبود
باپدرگوى که بعد از تو چه بود و چه نبود
شهر اگر شهر تو، پس حمله به آن خانه چرا
مرگ جانسوز چرا؟ دفن غریبانه چرا؟
داغ ما آتش و میخ در و سینه است هنوز
مدفن گمشده در شهر مدینه است هنوز
باغ، تاراج شده، عطر اقاقى مانده است
سنت دفن شبانه ز تو باقى مانده است
|