• وبلاگ : آهــــــــــــــــــــاوران
  • يادداشت : . . . . .
  • نظرات : 10 خصوصي ، 30 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    کلمه

    دوباره موجي از کلمات مرا به صخره هاي سبز خاطرات کوبيد،

    و درياي صبر و سکوت مرا به کام کشيد ،

    ............ .....

    دانه هاي درشت برف مارا به روي عرشه برد،

    و با نگاه، دل آسمان شبهاي برفي را جستجو کرديم،

    شگفت و زيبا،مرزي براي آسمان و دريا نبود،

    بلور هاي آسمان مارا به وجد آورد،............ ...

    ............ ....

    و اکنون دريا رنگ تنهايي ست،

    من در افق گذشته ها، به دنبا ل ساحلي ميگردم که نامش ايمان بود،

    من به گفتگوي باران و بهار،

    به شوق رسيدن براي يک شهاب ،

    به رازهاي نگفت? نگاهت،

    به گنج هاي لبخند مهربانت ،

    " ايمان دارم"