سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خدا می داند...

احتمالا وزش بادی باعث شده است تصاویر روی دیوارها کج شود.

چند ساعت قبل، این دیوارها غم ناک نبود.

خدا می داند امروز چرا این دیوارها غم ناک شده.

از این غم دیوارها ترک خورده.

غم بر دیوارها چنان جاریست، که اشک حرمان بر صورت های غمگین.

 

باران زمزمه می کرد و فرومی ریخت بر طاق این دیوارها.

باران زمزمه می کرد بر طاق دیوارها، بر شیشه پنجره ها و پیغام ها نوشته می شد.

ولی امروز به نظر میرسد،همه  این ها کابوسی بوده است بس هولناک.

 

بعدازظهرها این خانه پر تنهایی است.

نه کسی برنده است و نه کسی بازنده، نه صبح می شود نه شب.

همه چیز در اینجا از نفس افتاده است.

خدا می داند آن چه لحظه ای بود که تصاویر روی این دیوارها کج شد.