شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

ساعت ویکتوریا
+ روزي مجنون از روي سجاده ي شخصي عبور کرد، مرد نماز را شکست و گفت: مردک!در حال راز و نياز با خدا بودمتو چگونه اين رشته را بريدي؟! مجنون لبخندي زد و گفت: عاشق بنده اي هستم و تو را نديدم! چگونه تو عاشق خدايي و مرا ديدي؟!
سلام فاطمه خانوم :) خوبي؟
سلام خانمييييييي ..خوبم...تو چطوري ؟؟؟
سلام عليکم ، با اينکه با عشق ميانه اي نداريم ولي جالب بود :D
ساعت ویکتوریا
آهـــــــــــاوران
رتبه 0
0 برگزیده
800 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
آهـــــــــــاوران عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
vertical_align_top