پيام
+
يک نفر دلش شکسته بود/
توي ايستگاه استجابت دعا/
منتظر نشسته بود/
منتتظر،ولي دعاي او/
دير کرده بود/
او خبر نداشت که دعاي کوچکش /
توي چار راه آسمان/
پشت يک چراغ قرمز شلوغ گير کرده بود...

نغمه-23
88/11/16
آهـــــــــــاوران
و نشست و باز هم نشست/
روزها يکي يکي/
از کنار او گذشت /
روي هيچ چيز و هيچ جا/
از دعاي او اثر نبود/
هيچ کس/
از مسير رفت و آمد دعاي او/
با خبر نبود/
آهـــــــــــاوران
با خودش فکر کرد/
پس دعاي من کجاست؟/
او چرا نمي رسد؟/
شايد اين دعا/
راه را اشتباه رفته است!/
پس بلند شد/
رفت تا به آن دعا/
راه را نشان دهد/
رفت تا که پيش از آمدن براي او/
دست دوستي تکان دهد/
رفت/
پس چراغ چار راه آسمان سبز شد/
رفت و با صداي رفتنش/
کوچه هاي خاکي زمين/
جاده هاي کهکشان/
سبز شد/
آهـــــــــــاوران
و از اين طرف، دعا از آن طرف/
در ميان راه/
باهم آن دو رو به رو شدند/
دست توي دست هم گذاشتند/
از صميم قلب گرم گفت و گو شدند/
واي که چقدر حرف داشتند/
برفها/
کم کم آب مي شود/
شب/
ذره ذره آفتاب مي شود/
و دعاي هر کسي/
رفته رفته توي راه/
مستجاب مي شود...