پيام
+
پدر بزرگي در حياط قدم مي زد كه شنيد نوه اش حروف الفبا را با صدايي كه شبيه به دعاست تكرار مي كند. از او پرسيد چه مي گويد؟ دختر كوچولو توضيح داد: "دارم دعا مي كنم، ولي نمي توانم كلمات درستي براي دعا بيابم. بنابراين همه حروف را مي گويم و خداوند خودش آن ها را براي من مرتب خواهد كرد، زيرا او مي داند به چه مي انديشم."

سحر علوي
88/8/6
علوي-12
بسيار زيبا...
آهـــــــــــاوران
توصيه مي کنم به وبلاگ مرجان هم يه سري بزنين ..
خانه ي خانواده
سلام عليكم ، جالب و شيرين بود ، راستش منم يه چيزايي ميگم و خودش مي دونه كه چي مي گم .
آهـــــــــــاوران
سلام استاد. احوالتون خوبه الحمدالله؟!
خانه ي خانواده
عليكم السلام بزرگوار ، بله بحمدالله ، ممنون
آهـــــــــــاوران
الحمدالله ..
*زينب
هم قصه ي نانموده داني. هم نامه ي نا نوشته خواني...
محمد بياگوي-3
از حق نميشه گذشت. حکايت قشنگي بود. احسنت.