• وبلاگ : آهــــــــــــــــــــاوران
  • يادداشت : اگه فردا...
  • نظرات : 4 خصوصي ، 67 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سارا 

    کلاغه دلش گرفته بود
    کلاغ سياه پاپتي
    پريد روي شاخ درخت
    گفت : غار و غار
    از يه جايي صدا اومد
    که : زهر مار
    بغض کلاغه ترکيد
    يه قطره اشک از روي گونه هاش چکيد
    يه تيکه سنگ از تو حياط
    نشست رو سينه کلاغ
    قلب کلاغه ترکيد
    کلاغه مرد
    ...
    کسي نفهميد که کلاغ
    دلش خيلي گرفته بود
    آخه شب قبل
    يه گربه ناز و ملوس
    بچه هاشو گرفته بود
    حيف کلاغ پاپتي
    با رنگ زشت و خط خطي
    ....
    راستي مگه ما آدما
    از دل هم خبر داريم ؟
    ما آدماي رنگارنگ
    زشت و قشنگ
    درد دلامون الکي
    عاشقيمون , دروغکي
    دل چي چيه ؟ يک تيکه خون
    پر از :
    نرو , پيشم بمون ...
    دلم ميخواست کلاغ بودم
    همون کلاغ پاپتي
    زشت و سياه و خط خطي
    گريه مي کردم : غار و غار
    پشت سرش يه زهر مار
    حداقل اين فحشه که راستکي بود
    اينجوري هيچکسي دلش واسم الکي نمي سوخت
    دلم ميخواست کلاغ بودم
    تا که يه سنگ راستکي
    که درد اون بهتره از زخم زبون آدما
    دلم رو با تموم اين نگفته هاش
    بترکونه
    ...
    صبح سحر
    يه رفتگر
    کلاغه رو کرد لابه لاي آشغالا
    دلش نگو , يه تيکه خون
    پر از :برو , پيشم نمون .

    سلاممممممممممممممممممممممممممم

    ممنون كه اس ام اسي كه برات سند كردم رو دست كاري كرده و چندتا مطلب اضافه كردي و گذاشتي وبلاگت