سرود زيبايي
شانه هاي تو همچو صخره هاي سخت و پر غرورموج گيسوان من در اين نشيب سينه ميکشد چو آبشار نور شانه هاي تو چون حصار هاي قلعه اي عظيمرقص رشته هاي گيسوان من بر آن همچو رقص شاخه هاي بيد در کف نسيمشانه هاي تو برجهاي آهنين جلوه شگرف خون و زندگي رنگ آن به رنگ مجمري مسيندر سکوت معبد هوس خفته ام کنار پيکر تو بي قرار جاي بوسه هاي من بر روي شانه هات همچو جاي نيش آتشين مار شانه هاي تو در خروش آفتاب داغ پر شکوه زير دانه هاي گرم و روشن عرق برق مي زند چو قله هاي کوه شانه هاي تو قبله گاه ديدگان پر نياز من شانه هاي تو مهر سنگي نماز من