سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نکته شو بگیر

«نکته شو بگیر»

وقتی دستش را برید،رگها گریه کردند.
می خواست با خودش حرف بزند، شماره‌ی خانه‌ی خودشان را گرفت.
می خواست زمان نگذرد، باتری ساعت رو در آورد.
آمد گل بکارد، اول گل خورد، بعد دسته گل به آب داد.
کسی به سوالش جواب نمی داد، رفت از چراغ راهنما پرسید.
چون می خواست تازه باشد، دوباره متولد شد.


نمی ترســـــــــم

خیلی جالبه:
از سوسک می ترسیم................از له کردن شخصیت دیگران مثل سوسک نمیترسیم.          
از عنکبوت میترسیم................از اینکه تمام زندگیمون تار عنکبوت ببنده نمی ترسیم.
از خوب سرخ نشدن قورمه سبزی میترسیم................از سرخ شدن ادما از خجالت نمیترسیم.
 از سرما خوردگی میترسیم................از سرخورده کردن دوستامون نمیترسیم.
از شکستن لیوان میترسیم................از شکستن دل ادما نمیترسیم.

<      1   2   3      >