سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کاریکلماتور

سایه سار

وقتی عصا بدست گرفت پاهایش از وی تشکر کردند
چون تلفنش مرتبا زنگ می زد به ناچار رویش ضد زنگ مالید
هنرش این بود که بدون داشتن شاخ برای دیگران شاخ و شانه می کشید
برای اینکه چربی های بدنش آب شود زود زود داغ می کرد
چون دلش دریا بود دایما دلشوره داشت
مثل روز روشنه که شب تاریکه
برای اینکه خوابهایش یادش نرود، بالای تختش دوربین فیلم برداری می گذاشت
ماهی دریا به ماهی رودخانه پز می داد
فلفل را با همه تندی اش سر و ته کرد،لفلف خورد
چون ریاضی نخونده حرف حساب سرش نمی شه
به قدری معده اش قوی و سالم است که هر چه گول می خورد دل درد نمی گیرد
هر وقت می خواهد روی درختان را کم کند، آنها را هرس می کند
تار عنکبوت هیچ وقت صدا ندارد
مار ناراحت است چرا دست ندارد تا به طرف دیگران دست دوستی دراز کند